توضیحات: نگاشته شده در 10 فصل و 466 صفحه. انتشار یافته توسط نشر عقیل.
در بخشی از این رمان می خوانیم :
نگاهش را از من برنمیدارد. چقدر چهره اش آشناست از داخل کتابی که در دست داشت یک ورق به زمین می افتد. خم می شود و آن را برمیدارد باز نگاهم به او خیره می شود. انگشتانش را لای موهای انبوهش فرو می برد و از پیشانیش به عقب می زند. با نیم نگاهی دوباره به من نظر می دوزد. چقدر بنظرم آشناست. او را کجا دیده ام. آه .... چرا یادم نمی آید. خجالت را کنار گذاشته قدم به جلو می گذارم از او اجازه می خواهم تا در کنارش روی نیمکت بنشینم .
از لابه لای کتابچه اش دوباره همان ورقه شبیه پرواز یک کبوتر به موج افتاده به زمین می غلتدد. کمکش می کنم آن را برمیدارم و به او می دهم . می گویم مثل اینکه این ورقه همچون پرنده دوست دارد پرواز کند. حالا چی هست؟ آهی می کشد و می گوید دفترچه خاطرات من است...